Top Guidelines Of رجل الأعمال بهاء عبد الحسين
Top Guidelines Of رجل الأعمال بهاء عبد الحسين
Blog Article
عموماً بهاءالله، خود را با عباراتی آشنا برای خوانندگانش توصیف میکند و اغلب از عبارات تخصصی از علوم مذهبی اسلام، قرآن و فلسفه عرفانی اسلام استفاده میکند.[۲۱۰]
میرزا حسینعلی با شیخیهای نور و تهران در تماس بود؛ که با توجّه به محبوبیتِ شیخیهٔ باطنگرا در میان اشراف قاجار و تمایل وی به اندیشهورزی طبیعی بود. در سال ۱۲۲۳ هجریِ خورشیدی (۱۸۴۴ میلادی) ملّا حسین بشروئی برای دعوت شیخیها به عقیدههای جدید بابیت به تهران رفته بود در ملاقات با میرزا معلم نوری او بابی شد و درخواست ملا حسین بشرویه را قبول کرد که با میرزا حسینعلی تماس بگیرد. به این ترتیب میرزا حسینعلی دعوت سید علیمحمد باب در مورد مرجعیت مذهبی او به عنوان «باب» امام دوازدهم شیعیان را پذیرفت. هرچند او هیچگاه خود سید علیمحمد باب را ندید.[۵۶][۵۷] اما در سال ۱۸۴۴ میلادی با دریافت یک نامه از سید باب که توسط حسین بشرویه در عمارت خانواده در تهران ارسال شده بود ایمان خود را به سید باب اعلام کرد.
طبق آثار بهائی «دوره نبوت» به سر آمده و دورهای جدید با ظهور دیانت بهائی به نام «دوره تحقق» آغاز گردیده است که طول آن حداقل پانصد هزار سال است.[۱۸۳] کتابهای آسمانیِ دوره نبوت، «نبوات» یا اخباری از آیندهای دور که با رستاخیزی جهانی آغاز میشود ارائه میدهند که در آن بشر به صلح، عدالت، امنیت و بلوغ اخلاقی و روحانی دست مییابد.
وحرمة العهد والود القديم *** وما قد فاح من مسك ذاك المشهد الحشم
بهاءالله در کتاب عهدی، وصیتنامهٔ خود، که به خط خود او نوشته شده بود[۷۶] بهطور مشخص فرزند ارشدش عبدالبهاء را جانشین برای تببین آثار و ادارهٔ امور جامعهٔ بهائی تعیین کرد.[۱۲۷][۱۲۸][۱۲۹][۱۳۰][۱۳۱][۱۳۲] او میرزا محمد علی دومین پسر در قید حیاتش را از نظر رتبه پس از عبدالبهاء به عنوان نفر دوم معرفی کرد.
تعداد پیروان او به شکل فزایندهای رشد کرد و ظرف مدت کوتاهی هم بابیها و هم مقامات ایرانی و عثمانی او را به عنوان رهبر برجسته بابیان شناختند. وی در خارج جامعهٔ بابی نیز از همراهی و تأیید ساکنان بغداد و مسافرانی که به این شهر میآمدند برخوردار بود از جمله مقامات عثمانی، افراد برجسته ایرانی و حتی روحانیون سنی که او را به عنوان شخصیتی مهم میشناختند.
[الف] خود او نام «بهاء» به معنی «شکوه یا جلال» را برای خود برگزید و برادرش میرزا یحیی به «صبح ازل» ملقب گشت. باب بعد از آن در الواحی که برای این افراد صادر نمود آنها را به نامهای جدیدشان خواند.[۶۱] باب سند خارقالعادهای به «بهاء» فرستاد که به صورت ستاره به دست خود نوشته بود. این ستاره، شامل بیش از سیصد آیه کوتاه بود که همگی مشتمل بر مشتقات کلمه «بهاء» از جمله عنوان «بهاءالله» بودند.[۶۲] در این گردهمایی مناظرهای بین طرفداران نگهداشتن شریعت اسلام و گروه دیگر که به نسخ آن و آغاز یک دوره دینی جدید اعتقاد داشتند درگرفت. بهاءالله از دیدگاه دوم دفاع کرد و بر اجماع بر آن تأثیر گذاشت.[۶][۶۳][۶۴] در این گردهمایی استقلال بابیه و جدائی آن از اسلام اعلام شد.[۶۵] در اقدامات بهاءالله در بدشت، علائم اولیه ظهور رویکردی در جنبش بابی را میتوان مشاهده کرد که علاوه بر گسست از اسلام، بر اعتدالی عاری از خشونت تأکید دارد.[۶۴]
مقالههایی که از جعبههای اطلاعات افراد با پارامتر دین یا مذهب استفاده میکنند
[۲۰۷] بهائیان مجموعه آثار بهاءالله را وحی الهی و شالودهٔ آئین بهائی در نظر میگیرند.[۲۰۸] آثار بهاءالله هماکنون به بیش از ۸۰۰ زبان دنیا ترجمه و در بیش از ۲۰۰ کشور منتشر شده است.[۲۰۹]
It looks like you had been misusing this attribute by likely as well speedy. You’ve been briefly blocked from working with it.
بهاءالله طی دو دهه از زمان صدور حکم اعدامش در سال بهاء عبد الحسين ۱۲۲۷ش. برابر با ۱۸۴۸ تا حبس بیرحمانهاش در قلعه عکا در سال ۱۲۴۸ش. برابر با ۱۸۶۸، هیچگاه مرتکب جرم مدنی نشده و در هیچ دادگاه قضایی به دلیل تخلف علیه قانون محکوم نشده بود.
[۱۷۳] چند ده بعد در بحبوحه انقلاب مشروطه، شیخ فضلاللّه نوری در میدان توپخانهٔ تهران بالای منبر رفت و آیه یادشدهِ کتاب اقدس را برا حضار خواند. سپس گفت چهل سال پیش رهبر «بابیها» چنین دستوری داده و حال پیروانش سرگرم اجرای فرمانها او هستند. در شیراز هم قوامالملک که مخالف مشروطه بود مردم را به مسجد نو فراخواند و همین عبارتِ کتاب اقدس را برای آنها خواند و از ایشان پرسید آیا واقعاً خواهان تأسیس حکومت مشروطهای هستند که میرزا حسینعلی به پیروانش وعده داده است.[۱۳۹]
تبعید بهاءالله به ادرنه و عکا با جنبشهای اصلاحطلبانه در امپراتوری عثمانی مصادف بود. این جنبشها باعث ایجاد پرسشهای فراوانی در میان بهاءالله و همراهانش شدهبودند.[۲۱]:۵۲ گروه عثمانیهای جوان در این زمان فعال بودند و تأثیر فراوانی بر متجددین ایرانی مانند میرزا حسینخان سپهسالار و میرزا ملکم خان داشتند.[۲۱]:۶۲ بهاءالله نیز با جنبشهایی مانند عثمانیهای جوان در تماس بود و در زمینههای اجتماعی دیدگاههایش شبیه عثمانیهای جوان و مدحت پاشا بود، به جز تکیه بر اسلام برای مبارزه با استبداد.[۲۱]:۶۸–۶۹ در سال ۱۸۶۷، بهاءالله در سورة الملوک نوشت که او خواستار مشاورهدادن به سلطان است، از اصلاحات حمایت کرد، و سلطان را به داشتن استقلال از وزیران قدرتمندش توصیه کرد.[۲۱]:۵۴ این توصیهٔ بهاءالله با جنبش اصلاحطلبانهٔ تنظیمات که در عثمانی در جریان بود هماهنگ بود.[۲۱]:۵۶ علیرغم این نامه، چند ماه بعد، سلطان عبدالعزیز بهاءالله و همراهانش را به زندانی در عکا تبعید کردند.[۲۱]:۵۶ بهاءالله از این تبعید خشمگین شده در سال ۱۸۶۹ در لوح فؤاد سلطان عبدالعزیز را ستمگر نامیده و پیشبینی کرد که ناآرامی اجتماعی به زودی امپراتوری را فرا میگیرد.
[۸۷] سفیر روسیه پیشنهاد اقامت در روسیه را به او داد ولی او قبول نکرد و تبعید به عراق را ترجیح داد.[۷۶][۸۷] بهاءالله در ۲۲ دیماه ۱۲۳۱ خورشیدی برابر با ۱۲ ژانویهٔ سال ۱۸۵۳ (آغاز محرم ۱۲۶۹) به همراه خانواده و دو برادرش میرزا موسی و میرزا محمد قلی به بغداد که در آن دوران عراق جزو متصرفات دولت عثمانی بود رسیدند.[۶][۷۶][۸۷] دولت عثمانی برای در امان ماندن بهاءالله از دخالتهای دولت ایران به او شهروندی عثمانی اعطا کرد.[۱]: ۲۶۰